سید پارسا پیش بین

آمده ام برای عاشقی

سید پارسا پیش بین

آمده ام برای عاشقی

سید پارسا پیش بین
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
۲۶ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۴۹

سفرنامه آلاشت

سفرنامه #آلاشت| دیروز روز اول| چرا آلاشت؟
چهارشنبه 1396/5/11 وقتی فهمیدیم شنبه 1396/5/14 تعطیل اعلام شده است تصمیم گرفتیم برنامه سفر بریزیم و به مسافرت برویم.
شروع کردیم به جست و جو و پرسش از افرادی که کارشان سفر کردن و مسافرت رفتن است. مانند گردشگران و بوم گردان و علاقه مندان به طبیعت و تاریخ کشور عزیزمان ایران.
از آنجایی که اولویت ما در اوج تابستان رفتن به مکان هایی با آب و هوای سرد و خنک و البته دلچسب بود ییلاق های شمالی کشور گزینه های خوبی به نظر می رسیدند و از آنجایی که خودمان هم از قبل مکان هایی را برای سفر کردن در ذهن داشتیم تصمیم گرفتیم به روستای زیبای آلاشت در استان #مازندران - شهرستان #سوادکوه برویم.
مسیر حرکت ما از تهران به سمت #فیروزکوه و از آنجا به سمت #پل_سفید و در ادامه آلاشت بود برای همین مسیری تقریبا 4 ساعته را باید طی می کردیم تا به آلاشت برسیم.
با توجه به همین نکته ظهر پنجشنبه 1396/5/12 راهی آلاشت شدیم.


سفرنامه #آلاشت| روز اول| بخش اول| آشیانه عقاب
ظهر پنجشنبه 1396/5/12 راهی سفر شدیم.
مسیر زیاد شلوغ نبود برای همین خیلی زود از پلی که روی رودخانه #جاجرود بود عبور کردیم. خدارا شکر رودخانه آب خوبی در این موقع از سال داشت. بعد از جاجرود به پردیس و عوارضی 3500 تومانی برای اتومبیل ها رسیدیم. طبق معمول پول خرد را از جیب هایمان پیدا کردیم و مسیر را ادامه دادیم.
مسیر که به سمت سرسبزی پیش می رفت من را به فکر فرو برد که کمی از آلاشت به بقیه هم بگویم. شروع کردم به صحبت و کمی از آلاشت گفتم.
آلاشت زادگاه رضاشاه است و آن را اِلاشت یا اَلاشت نیز تلفظ می کنند. از زبان اهالی اِلاشت را بیشتر خواهید شنید اما آلاشت در میان مردم زمانی رایج شد که مامورین ثبت احوال، در شناسنامه های مردم نام آلاشت را ثبت کردند و بعد از آن سازمان جغرافیایی ارتش نیز همینطور این نام را نوشت.
درباره چرایی این نام، چند دلیل را آورده اند که معروف ترین آن آشیانه عقاب است.
آلاشت حیات وحش حفاظت شده دارد. درختان سیاه ریشه چون گردو، فندق و گیلاس و... داخل حیاط خانه های روستایی و گوشه و کنار روستا می رویند.
منطقه زیبای آلاشت به نام محله قدیمی آلاشت در فهرست آثار ملی کشور ، به ثبت ملی رسیده است.
آلاشت منطقه ای سرسبز با جاذبه های گردشگردی و تاریخی و همچنین مکانی مناسب برای بوم گردی است.
صحبت هایم که تمام شد اطراف را نگاه کردم و شاهکار مهندسی یعنی خط راه آهن تهران - شمال را دیدم. از اینجا بود که آلاشت را فراموش کردم و غرق در دیدن مسیر این خط راه آهن در دل کوه ها شدم.

سفرنامه #آلاشت| روز اول| بخش دوم| پل ورسک
واقعا دیدن اطراف و مسیر خط راه آهن بسیار لذت بخش بود و دیدن چنین مهندسی فوق العاده ای شیرینی خاصی داشت.
از سه خط طلا گرفته تا پل ورسک همه و همه احساس غرور را در وجودم زنده می کردند.
اصطلاح سه خط طلای راه‌آهن شمال مربوط به دره ای در سه کیلومتری قبل از پل ورسک و بعد از روستای #گدوک به سمت ورسک در ارتفاعات شرق جاده تهران – شمال می‌باشد. طراحی این خطوط به جهت کم کردن شیب و افزایش ضریب قدرت لوکوموتیوها در نظر گرفته شده است که برای ایرانیان ارزشی به مراتب بیشتر از طلا دارد. از این رو به این سه خط راه آهن که بالای یکدیگر قرار دارند به اصطلاح سه خط طلا می گویند.
و اما پل ورسک، پل ورسک در دره ورسک در روستای #ورسک، واقع در ۴۵ کیلومتری جنوب شهر زیرآب و ۸۵ کیلومتری شهر #قائمشهر در محور فیروزکوه و در مسیر راه آهن شمال قرار دارد. پل ورسک از شاهکارهای مهندسی زمان خویش به حساب می آمده است. این پل در زمان حکومت رضاشاه در ایران توسط آلمانی‌ها به رهبری سرمهندس اتریشی خود یعنی والتر اینگر ساخته شد.
عظمت این پل که در واقع دو کوه عظیم و سخت را به یکدیگر اتصال می دهد ستودنی است. این پل راه ارتباطی راه آهن سراسری شمال جنوب بوده که با شگفتی تمام و با ابزار آلات بسیار ساده مانند دینامیت و دریل دستی ساخته شده بود و در ساخت آن از هیچ سازه فلزی استفاده نشده است. این پل در دوران جنگ جهانی دوم پل پیروزی نامیده می‌شد.
امروزه پل ورسک علاوه بر اهمیت ویژه در صنعت حمل و نقل، از جاذبه‌های سیاحتی کشور نیز محسوب می‌شود. پل ورسک در شمار مهم‌ترین آثار فنی مهندسی راه آهن شمال ایران محسوب می‌شود و با شماره 1543 به ثبت ملی رسیده است. قطارهای مسافری تهران ـ #ساری و تهران ـ #گرگان پس از گذشت بیش از ۷۰ سال هر روز ۴ بار از روی آن می‌گذرد. قطارهای باری و سوختی نیز از روی آن می‌گذرند.
همچنین درباره پل ورسک مشهور است که اگر در زمان جنگ جهانی دوم نبود الان نقشه تقسیمات کشوری متفاوت می بود.
البته مسیر رفتن به زیر پل کمی گمراه کننده است و اگر کسی مایل بود که به این مکان برود درست قبل از تونل نرسیده به روستای ورسک تابلویی وجود دارد که مسیر را نشان می دهد. اما اگر تابلو را رد کردید نگران نباشید با کمی کنجکاوی می توانید مسیر خروجی پل ورسک به جاده را دنده عقب بالا بروید و به زیر پل برسید. نا گفته نماند که اگر مسیر زیر پل را تا انتها پیاده روی کنید به یک آبشار نیز می رسید.
خلاصه از این مکان ها که گذشتیم به پل سفید و بعد از آن به تابلوی 35 کیلومتر تا آلاشت رسیدیم و از ورودی مسیر که جالب هم بود عکس گرفتیم تا به یادگار برایمان بماند.

سفرنامه #آلاشت| روز اول| بخش سوم| به دنبال خانه
بعد از اینکه وارد جاده آلاشت شدیم بلافاصله صدای پرندگان محیط را فرا گرفت. جاده را که ادامه می دادیم زمین های کشاورزی و معادن ذغالسنگ بیشتر و بیشتر می شدند. معادنی که موضوع فعالیت آن ها انجام عملیات اکتشاف، استخراج و فرآوری ذغالسنگ و...می باشد. در ادامه، مسیری پر پیچ و خم شروع شد که کم کم ما را به آلاشت می رساند.
می دانستیم که آب و هوای این منطقه اغلب ابری و مه گرفته است اما خوشبختانه آسمان برای ما سخت نگرفت و تقریبا صاف بود. تردد در این جاده وقتی هوا ابری و مه گرفته است سخت می شود و رانندگان باید از خط سفید جاده مسیر را طی کنند چرا که به دیواره ها و اطراف دید کاملی ندارند.
کم کم به آلاشت نزدیک می شدیم و هوا داشت از حالت شرجی رو به سرد شدن می رفت.
نرسیده به آلاشت، محله ای به نام #کاربار است که امکانات رفاهی چون هتل و پمپ بنزین و... دارد. رصدخانه معروف آلاشت نیز در این قسمت واقع شده است.
همچنین هنگام ورود به آلاشت ، دوراهی وجود دارد که یکی از آن ها به روستاهای #سرین و #لرزنه و #اسبخوانی و #امامزاده_حسن یا به قول محلی ها #سرکوه و دیگری به داخل روستاهای #سوادرودبار و #هلیچال و #چرات و ... ختم می شود.
وارد آلاشت که شدیم شلوغی روز های تعطیل بیش از پیش خودنمایی می کرد.
هوا داشت تاریک می شد و ما به دنبال مکانی برای استراحت بودیم. بالاخره خانه یکی از اهالی روستا را به مدت دو شب اجاره کردیم و شب را آنجا بودیم.
به نظرم برای اقامت شب در روستا چهار راه بیشتر وجود ندارد.
اولی: چند سال پیش شهرداری آلاشت سوئیت هایی را برای اقامت گردشگران ساخته است که در حال حاضر معروف اند به سوئیت های شهرداری.
دومی: امروزه نیز فردی معتمد از طرف اهالی روستا که صاحب یک رستوران محلی است خانه های خالی اهالی روستا را به مسافران برای اقامت اجاره می دهد. ما از او سوال کردیم که برای این کار چه اقداماتی کرده است که پاسخ داد:
ما برای روستا و به ویژه این کارمان سایتی درست کرده ایم و همین چند وقت پیش هم دوستداران بوم گردی به اینجا آمدند و از خانه ها عکس گرفتند که ما بتوانیم درست و به طور مناسب جزئیات و امکانات خانه ها را در اختیار مسافران قرار دهیم و نیازهای مسافران را برای انتخاب خانه و... فراهم کنیم.
همچنین در رستورانمان هم غذاها و لبنیات محلی مانند ماست، دوغ، شیر و... را فراهم کرده ایم تا در صورت خواست مسافران در قبال دریافت مبلغی به آن ها بدهیم.
البته این خانه های روستایی شامل مدرسه ای هم می شدند که کلاس های آن در تعطیلات به اقامتگاه تبدیل می شود. ما از مدرسه دیدن کردیم اما مسیر رفتن به آن در زمان نگارش این متن جالب به نظر نمی رسید.
سومی: بعضی از اهالی روستا، خود و به طور مستقیم و بدون هیچ واسطه ای خانه هایشان را اجاره می دهند.
چهارمی: ایجاد چادر و... که به دلیل سردی هوا در شب و وجود حیوانات مختلف راه مناسبی به نظر نمی رسد.
ما خودمان راه دومی را برای اقامت در خانه یکی از اهالی روستا انتخاب کردیم.

سفرنامه #آلاشت| روز اول| بخش آخر|  شب در روستا
خانه ای را که اجاره کرده بودیم تمیز و مرتب بود. وسایلمان را که آوردیم داخل خانه تصمیم گرفتیم به رصدخانه معروف روستا برویم. برای رسیدن به آن باید با پای پیاده مسیری پلکانی را بالا می رفتیم. هوا تاریک شده بود اما چراغ های مسیر همگی خاموش بودند. ما و بقیه مسافران از بابت این خاموشی ناراحت بودیم و زمانی ناراحتیمان بیشتر شد که به رصدخانه رسیدیم و شنیدیم که مردم می گویند: گفتند هوا ابری است و رصدخانه به همین دلیل بسته است. فردا شب بیایید.
ما هم که چاره جز بازگشت به خانه نداشتیم، برگشتیم.
خانه های روستایی در عین سادگی لطافت خاصی دارند. البته کمبود هایی نیز دارند اما توقع داشتن همه چیز در یک خانه روستایی کمی رویایی است.
به طور مثال در این خانه امکانات گرمایشی محدود بود و فقط پتو، آن هم از نوع روستایی اش را داشت.
ما که دیگر خسته راه بودیم، خواب را بر همه چیز ترجیح دادیم.
چیزی از خوابمان نگذشته بود که از سرما بیدار شدیم و تازه فهمیدیم که خواب شب، داخلِ روستایی آن هم در البرز مرکزی ربطی به زمستان یا تابستان بودن فصل سال ندارد. به نیمه های شب که رسیدیم تازه صدای انواع حیوانات به گوش می رسید.
صدای گاو، گوسفند، سگ، الاغ و از همه بیش تر زنگوله های پر سر و صدایی که داشتند خواب را از چشمان ما ربود.
سه چهار ساعت این صداها قطع شدند و ما کمی خوابیدیم. دم دمای صبح بود که باز هم این صداها شروع شدند اما با یک تفاوت که خروس هم به جمع آواز خوانان اضافه شده بود و هر لحظه به این کنسرت گروهی روح تازه ای می بخشید. ما که دیگر از خواب منصرف شده بودیم با دل و جان گوش سپردیم به کنسرت حیوانات. البته گاهی هم با آنها هم صدایی می کردیم تا گوش سپاران خوبی برایشان بوده باشیم.
با سه چهار ساعت خواب آن هم نصفه و نیمه صبح ما آغاز شد.

سفرنامه #آلاشت| روز دوم| بخش اول| امیدواریم
طلوع آفتاب #البرز و آسمان صاف و آبی آن چیز هایی بودند که در تهران کمتر دیده می شوند.
صبح را شروع کردیم. قصد حمام رفتن داشتیم که فهمیدیم آب کل روستا قطع شده است. بیرون آمدیم و رفتیم به همان رستوران محلی و پیش صاحب رستوران و دلیل قطع آب را از او پرسیدیم. او گفت روز های تعطیل و حجم بالای مسافر دلایلی هستند که شاید باعث کاهش فشار آب و یا قطع آن می شوند.
صبحانه را محلی خوردیم و درباره آلاشت از او کمی سوال کردیم. گفت آلاشت بعد از رضاشاه و در حقیقت بعد پهلوی نادیده گرفته شده است. ما الان از نظر آب و گاز و... مشکل داریم اما آن دوران حتی بانک هم داشتیم. الان یک شعبه بانک هم نداریم. گفت به دلایلی بعد از آن دوران به ما اهمیت نمی دهند. گفت اما مردمانِ خونگرم و مهمان نواز ما در این شرایط سخت، توانا و مقاوم هستند.
این را هم گفت که بعد از تجمعی که داشتیم تازه کمی وضعیت آب بهتر شده است و مسیر لوله های گاز را نیز برایمان کنده اند و گازکشی شروع شده است.
به نظرم شاید کمی این مسائل را پررنگ جلوه می داد.
اما نه تنها این روستا بلکه همه ی روستا های کشورمان مشکل مسیر تردد و آب و گاز و... را دارند و باید عزمی باشد تا این مسائل حل شوند.
ما همچنان امیدواریم...

سفرنامه #آلاشت| روز دوم| بخش دوم| زادگاه رضاشاه
بعد از صحبت با صاحب رستوران راه افتادیم به سمت موزه مردم شناسی آلاشت یا همان خانه رضاشاه.
خانه ای را که در آن رضاشاه به دنیا آمد، در سال 1387 به موزه مردم شناسی تبدیل شد. در واقع این خانه متعلق به مصطفی خان، عموی رضاشاه بوده است و در میان گردشگران به خانه رضا پهلوی معروف شده است. قدمت این خانه به دوران قاجار و زمان صدر مشروطیت می رسد که مرداعلی خان پدر بزرگ رضا پهلوی مالک آن بوده است. این خانه تا قبل از آن که به موزه تبدیل شود، چندین نوع کاربری را شاهد بوده، مثل مدرسه، کتابخانه و...
با ورود به این موزه با فضای خانه های قدیمی آلاشت و نوع زندگی اهالی و لوازم و ابزارهای زندگی آنها آشنا خواهید شد.
بعد از ورود به موزه بدون درنگ شروع کردیم به عکاسی از خانه، خودمان، خودمان و خانه تا همه جور عکس از این مکان داشته باشیم.
راستی جلوی در موزه نیز بعضی از اهالی روستا پوشاک محلی مثل کفش یا کیف های سنتی و یا همچنین گیاهان دارویی و خشک شده می فروختند.
داخل و بیرون موزه را کامل گشتیم و عکس هایمان را هم گرفتیم.
بعد از بازدید موزه حالا وقت این بود که به روستاهای اطراف آلاشت برویم و آنها را بشناسیم.

سفرنامه #آلاشت| روز دوم| بخش سوم| سرین و لرزنه
برای دیدن روستاهای اطراف آلاشت برگشتیم به همان دوراهی که یکی به #امامزاده_حسن و دیگری به #چرات می رفت. این بار به سمت امام زاده حسن رفتیم. مسیر خاکی بود اما تا #سرین و #لرزنه نهایتا 5 تا 10 کیلومتر راه بود. پس خاکی بودن مسیر دلیل موجهی برای نرفتن ما نبود. هر دوتای روستاها زیبا بودند و ارتفاع بالای آنها بخصوص لرزنه باعث می شد محو تماشای محیط شویم. آلاشت که بودیم هوا صاف بود اما به لرزنه که رسیدیم، آن طرف رشته کوه، ابرهای سفید دریای کوچکی از ابر را تشکیل داده بودند. مقدار ابر ها زیاد نبود اما اگر موج بارشی به این منطقه می آمد دریای وسیعی از ابرها زیر پاهایمان تشکیل می شد و چه لذتی بیش تر از اینکه زیر پاهایتان ابر ها باشند و شما بالای ابر ها. قطعا احساس پرواز خواهید کرد.
بعد از لرزنه به قول محلی ها به سرکوه می رسیدیم اما وقتی از سرنشینان ماشینی که از آنجا می آمد درباره سرکوه سوال کردیم گفتند تفاوت خاصی با لرزنه ندارد و مسیرش هم کمی طولانی و همین طور خاکی است. ما هم که تازه لرزنه را پیدا کرده بودیم از ادامه مسیر منصرف شدیم و وقتمان را صرف عکس گرفتن از اطراف کردیم.
نزدیک های ظهر شده بود که برای ناهار به سمت آلاشت برگشتیم.
آلاشت نسبت به بقیه روستاهای اطرافش مرکزیت بیش تر و همچنین امکانات بیش تری داشت.
البته جایی که گردشگر و مسافر داشته باشد خود به خود مرکزیت بیش تری پیدا می کند. شاید این مرکزیت به نفع روستاهای اطراف هم باشد اما شاید هم بدلیل شلوغی ناراحت کننده باشد.
هر چه که هست زندگی روستاییشان همچنان به زیباترین شکل ادامه دارد.

سفرنامه #آلاشت| روز دوم| بخش آخر| رصدخانه
پس از صرف ناهار در همان رستوران محلی، تصمیم گرفتیم برویم به خانه ای که اجاره کرده بودیم و کمی بخوابیم تا کم خوابی شب قبلش را جبران کنیم.
بیدار که شدیم ساعت چهار بعد از ظهر بود.
وقت خوبی بود که به پیاده روی در کوچه پس کوچه های خشتی روستا برویم و با اهالی روستا هم صحبت بشویم. لهجه مازندرانی مردم روستا شیرین ترین بخش هم صحبتی ما بود.
تا ساعت پنج کوچه پس کوچه های روستا را گشتیم و رفتیم برای دیدن رصدخانه معروف آلاشت.
رصدخانه آیت الله صالحی مازندرانی به عنوان تنها رصدخانه استان های شمالی ایران و نخستین رصدخانه استان #مازندران با هدف ایجاد طرحی آموزشی و افزایش جاذبه های تفریحی و توریستی در سال 1386 به وسیله شهرداری آلاشت روی یکی از تپه های این شهر بنا شد.
ارتفاع این رصدخانه از سطح دریا ۱۸۱۵ متر است. کل مجموعه رصدخانه حاضر بر بالای تپه ای به ارتفاع ۵۰ متر قرار گرفته که از ۳ طرف به پرتگاه و از طرف دیگر به دامنه کوه محصور شده است. به همین خاطر تمام رفت و آمدها به رصدخانه و مرکز اداری مجموعه از طریق پلکان و با پای پیاده مقدور است.
در این مجموعه امکاناتی چون ۲ دستگاه تلسکوپ ۱۴ و ۶ اینچی زیر گنبدی به قطر 4 متر نصب شده. از دیگر امکانات مجموعه می توان به آسمان نما، ترازوی نجومی، مجموعه کامل نرم افزارها کتب و عکس و پوسترهای اخترشناسی، اتاق رایانه و سالن همایش اشاره کرد.
به بالای پلکان که رسیدیم چیز جدیدی را ندیدیم.
متاسفانه باز هم رصدخانه بسته بود و پیگیری های ما و بقیه مسافران حتی از شهرداری آلاشت نیز فایده ای نداشت، جز اینکه گفتند مسئول اینکار همراه با کلید ورودی مجموعه رفتند جایی و نمی شود وارد رصدخانه شد.
ما که تخصص خاصی در رابطه با بحث رصد نداشتیم اما بودند مسافرانی که فقط بخاطر همین رصدخانه مسافتی طولانی را آمده بودند و بسیار ناراحت رفتند.
البته بالای تپه دید بسیار خوبی به روستا داشت.
هوای خنک و نسیم تازه هم به این دید خوب اضافه شده بودند تا بتوانند کمی از ناراحتی ما را جبران کنند. گویی می گفتند اینکه چیز عجیبی نیست. اولین بار نیست که در روز های تعطیل و اوج سفر برای دیدن این مکان درها بسته است. خودتان را ناراحت نکنید و از طبیعت و محیط لذت ببرید.
گفتیم چشم و همین کار را کردیم اما حیفم می آید این را هم نگویم که مسئولین زحمت کشیده اند و مسیر پلکانی تا بالای تپه را فراهم کرده اند اما چرا چراغ هایی نمادین در مسیر نصب کرده اند. ما طی دوشب نوری از این چراغ ها ندیدم و پله ها هم معلوم بود با گذشت زمان در اثر سرمای شدید در پاییز و زمستان و گرما در فصول گرم تر سال و تکرار این امر در حال از بین رفتن هستند و نیاز به توجه و رسیدگی مجدد دارند. آن هم هر چند وقت یکبار و به صورت علمی و عملی.
با این حال ما باز هم از زحمت کشان واقعی اینکار تشکر می کنیم. وظیفه ما است که به عنوان یک مسافر بدی ها را بازگو و نقد و خوبی ها را پر رنگ تر جلوه دهیم تا مسافران بعدی راحت تر و خوشحال تر باشند.
یادمان نرود که همیشه همه چیز آنقدر هم نا امید کننده نیست و کمی جدیّت در نقد لازم است و گرنه هر چه از زیبایی مکان گفته شود ناچیز است.
حالا دیگر شب شده بود و ما با تمهیداتی که امشب انجام دادیم خواب راحت و دلنشینی را سپری کردیم.
چرا که ما به کنسرت حیوانات کمی عادت کرده بودیم و آن ها هم با صدای کمتر و با آرامش بیشتری این مراسم را برگزار کردند.
به شخصه واقعا ازشون متشکرم.

سفرنامه #آلاشت| روز آخر| بخش اول| خداحافظ آلاشت
صبح روز شنبه آلاشت را با تمام ویژگی ها و زیبایی هایش ترک کردیم.
آلاشت زیبایی های بسیاری را در خود جای داده بود.
زیبایی هایی که دیدنشان خالی از لطف نیست.
مسیر منتهی به آلاشت که سراسر پیچ در پیچ و سبز است هم در آمدن و هم در رفتن حس عجیبی را رقم می زند.
ابر ها گاهی بالای سرتان هستند و گاهی پایین پاهایتان و این شما هستید که لذت می برید از این شگفتی و شگرفی.
شکر تمام زیبایی هایت و شکر تمام آفریده هایت.
در مسیر بازگشت همان معدن زغالسنگ ها و همان مزرعه ها و همان صدای پرندگان که خوش آمد گویی کرده بودند، این بار بدرقه مان کردند.
ما هم برایشان با تمام وجود دست تکان دادیم و گفتیم:
خیلی دوست داشنتی هستید
خیلی خوب و زیبا هستید
امیدواریم همیشه دوست داشتنی و خوب و زیبا بمانید.
مردمان ساده و بی ریای آلاشت مهمان نوازهایی عاشق هستند.

سفرنامه #آلاشت| روز آخر| بخش دوم| دریاچه شورمست
در مسیر بازگشت به تهران دو مقصد را در پیش داشتیم. دریاچه #شورمست و تنگه واشی.
دریاچه شورمست، تنها دریاچه طبیعی شهرستان #سوادکوه که وسعت آن 16 هزار متر مربع یعنی تقریبا برابر با دو زمین فوتبال و عمق آن ۵ متر است. این دریاچه در ۵٫۵ کیلومتری شهر #پل_سفید واقع شده ‌است.
ابتدای مسیر را که وارد می شوید یک دو راهی وجود دارد که تابلوی دقیقی ندارد. سمت راست به روستای شورمست و سمت چپ به دریاچه شورمست می رسد.
ادامه که می دهید یک دوراهی دیگر است آن را هم به سمت چپ بروید تا به دریاچه برسید.
مسیر آسفالت می باشد اما آخر مسیر دقیقا بعد از دوراهی دوم حدود یکی دو کیلومتر خاکی است و ما در این باره سوالی که کردیم گفتند یک ماه دیگر آسفالت می کنند.
گفتند یک ماه اما شاید چند تا از این یک ماه ها بیایند و بروند و این تکه آخر مسیر همین طور خاکی بماند.
خلاصه به دریاچه رسیدیم اما اطراف دریاچه پر از زباله بود. از زباله های ریز و درشت گرفته تا زباله های تر و خشک. معلوم بود که کار تعطیلات است.
گسترش این دریاچه بصورت شرقی غربی بوده و در طولانی ترین محل 250 متر طول دارد.
اطراف دریاچه پوشیده از درختان تنومندی است که در بعضی جاها سر خود را در آب فرو کرده اند و ریشه در آب دارند. دور تا دور دریاچه را راه خاکی ماشین رو احاطه کرده که در بعضی جاها امکان پارک وسیله نقلیه وجود دارد. منطقه کنار دریاچه عمدتا از مناطق جنگلی پوشیده شده و در غرب دریاچه نیز محل زیبایی در کنار درختان سر به فلک کشیده وجود دارد.
برای ورود هر اتومبیل به دریاچه در زمان نگارش این متن 5000 تومان دریافت می شد. اطراف دریاچه امکاناتی از قبیل آب آشامیدنی،سرویس بهداشتی،سفره خانه،آلاچیق های کرایه ای وجود دارد و قایق های پدالو نیز در دریاچه کرایه داده می شوند. اسب نیز برای سواری در کنار دریاچه کرایه داده می شود.
شنا کردن در دریاچه ممنوع است ولی ماهیگیری با قلاب آزاد است. برای اقامت هم می توانید در کنار دریاچه مستقر شوید و هم در میان درختان و جنگل های اطراف دریاچه، برای اقامت شب هم می توانید در کنار دریاچه چادر بزنید.
دریاچه زیستگاه جانوارانی نظیر مارآبی،قورباغه،انواع ماهی،ملخ و سایر جانوران است. طبیعت این منطقه بسیار زیباست،آب و هوای این منطقه ترکیبی از آب و هوای سرد و کوهستانی #فیروزکوه و معتدل #قائمشهر است.
بعد از دیدن دریاچه شورمست به سمت تنگه واشی که مدت ها بود تعریفش را شنیده بودیم رفتیم.

سفرنامه #آلاشت| روز آخر| بخش سوم| تنگه واشی
بعد از دریاچه #شورمست به تنگه واشی رفتیم ، به تنگه ای که رودخانه ای خروشان با آبی یخ از میان آن می گذرد.
به اینجا آمدیم تا از میان آن با پای پیاده عبور کرده و خود را به آبشاری که در انتهای آن قرار دارد برسانیم.
راه عبور از تنگه شاید سرد و کمی سخت باشد اما هرساله مسافران بسیاری پا در آب یخ رودخانه می گذارند تا روزی پر از هیجان و لذت را تجربه کنند.
برای رسیدن به تنگه واشی در کیلومتر ۲ جاده #فیروزکوه به سمت تهران جاده ی فرعی را که با تابلوی تنگه واشی مشخص شده است در پیش می گرفتیم.
بعد از حدود ۱۰ کیلومتر به روستای #جلیزجند یا #ساواشی رسیدیم و از آنجا باز باید ۴ کیلومتر را به سمت خود تنگه رانندگی می کردیم.
بازدید از تنگه واشی نیازی به پرداخت هزینه نداشت اما برای پارکینگ هزینه ای 3000 تومانی را در هنگام نگارش این متن باید می پرداختیم.
وقتی به تنگه ، یعنی همان شکاف تنگ و بلندی که میان کوهستان به وجود آمده نزدیک می شدیم، صدای خنده و جیغ مردم را هم می شنیدیم.
پیر و جوان ، کوچک و بزرگ ، گروهی و یا خانوادگی به اینجا آمده بودند تا آب بازی را به شکل جدیدی تجربه کنند.
آب سرد بود و کف رودخانه پر از سنگ های ریز و درشت که از میان جریان تند آب باید آن ها را تماشا می کردیم ، تا از سفت بودنشان مطمئن شده و بعد بر آن ها پا بگذاریم.
با تمام این ها اما ، قطعا تنگه واشی ارزش وقت و انرژی گذاشتن را دارد.
برای رسیدن به تنگه واشی باید خودمان را به روستای جلیزجند در فیروزکوه می رساندیم.
از پارکینگ منطقه تا ابتدای مسیر تنگه واشی حدود یک کیلوکتر پیاده روی پیش رو داشتیم.
برای رسیدن به آبشار ساواشی مسیر زیر را در پیش رو داشتیم.
تنگه ی اول که مسیری ۲۵۰ متری دارد و تا رسیدن به دشت ساواشی از میان آب رودخانه باید از آن گذشت و نام آن واشی است.
دشت ساواشی که دشتی مسطح و زیبا به طول ۱۷۰۰ متر است و باید آن را از کنار رودخانه ادامه داد تا به تنگه ی دوم رسید.
تنگه ی دوم که مسیری ۸۰۰ متری شبیه به تنگه ی اول دارد و در انتهای آن به آبشار ساواشی می رسد.
این تنگه نیز سا نام دارد.
قسمت هیجان انگیز و کمی سخت ماجرا همین جا بود. یعنی درست در تنگه اول.
باید تا زانو داخل آب می رفتیم، آن هم آب سرد!
بیشترین تجمع جمعیت در همین ابتدای تنگه بود ، چرا که بسیاری از افراد داخل آب می رفتند، از خنکای آب شوک می شدند ، حتی جیغ می کشیدند و سریع باز بیرون می رفتند و چند بار این کار را تکرار می کردند و آن قدر می خندیدند تا تحمل آب یخ کمی برایشان آسان تر شود.
بنابراین باید کمی صبور بود.
قدم های اول را با احتیاط برداشتیم. مراقب بودیم تا پایمان لای سنگی گیر نکند و یا پیچ نخورد.
از دیواره هم برای حفظ تعادل استفاده می کردیم و دستمان را به عنوان تکیه گاه به آن می گرفتیم.
عمق آب در ابتدا کم بود اما گاهی تا بالای ران هم بالا می آمد.
در بعضی از نقاط هم تکه سنگی از آب بیرون زده بود که می توانستیم روی آن ایستاده و کمی استراحت کنیم.
کمی که درون آب راه رفتیم تحمل آب سرد برایمان آسان شد و دیگر آن قدر ها هم اذیت نمی شدیم.
هر چند دقیقه مردم شروع به خنده ، شوخی و آواز خواندن می کردند. ما هم با آن ها همراه می شدیم تا سختی راه را فراموش کنیم.
آفتاب تا قبل از تنگه بالای سرمان بود اما اینجا فقط باد خنک می وزید و آب سرد از پاهایمان بالا می رفت تا بیشتر خیسمان کند.
بعد از اینکه بر روی مسیر تسلط پیدا کردیم ، کمی هم به آسمان نگاه کردیم، به رنگ آبی زیبایش که از میان دیواره های بلند نمایان شده بود.
به صدای آب و باد میان تنگه گوش کردیم ، دست بر صخره های خیس کشیدیم و از هیجانی سرد میان تابستان گرم لذت بردیم.
عکس از آسمان تنگه ، عکس گروهی یا خانوادگی و سلفی با رودخانه را هم فراموش نکرده بودیم.
بار اولمان بود که به تنگه واشی می رفتیم اما می دانستیم که کتیبه ای در مسیر تنگه اول وجود دارد. به کتیبه که رسیدیم افرادی بودند که از دیدن کتیبه ی تاریخی عظیم در دل کوهستان تعجب کرده بودند.
در واقع در دل کوهستان و در میان تنگه ی واشی ، کتیبه ای تاریخی بر تن کوه کنده کاری شده بود.
فتحعلی شاه دستور ساخت را صادر کرد و به مدت ۳ سال حکاکی میان نقطه ای از تنگه که از گزند آفتاب و باران در امان بود انجام شد.
این کتیبه در تنگه ی اول و در ابعاد شش در هفت متری ساخته شده است و نقشی که بر آن دیده می شود نشانگر شکارگاه دشت ساواشی است.
در تصویر پسران و نوادگان فتحعلی شاه به همراه خودش ، سوار بر اسب و نیزه به دست در حال شکار هستند.
کتیبه ۱۸۵ ساله است و با اینکه قبلا شرایط خوبی داشت اما این روزها صنعت گردشگری منطقه به آن آسیب های فراوانی رسانده که مشخص ترین آن ها همان یادگاری های معروف مسافران است.
درست هنگامی که به شور و شادی گذر از رودخانه و آب سرد آن عادت کرده بودیم ، تنگه تمام شد.

آفتاب چشمانمان را زده و پاهایمان را گرم کرد.
به دشت ساواشی رسیده بودیم، دشتی به وسعت ۱۷۰۰ متر که میان تنگه ی اول و دوم قرار داشت.
عده ی زیادی با دیدن این فضای باز و هموار برای استراحتی کوتاه توقف کردند، اما آنقدر بدنشان خسته شده بود که دیگر توان ادامه راه را نداشتند و بدون دیدن آبشار ساواشی بر می گشتند.
پیشنهاد می کنیم که اگر به تنگه واشی رفتید و به اینجای راه رسیدید کمی آب بنوشید و مسیر را بدون معطلی به سمت تنگه دوم ادامه دهید.
در مسیر بازگشت از تنگه دوم و بعد از دیدن آبشار می توانید به اندازه ی کافی زیر آفتاب و روی زمین داغ اینجا دراز کشیده و استراحت کنید.
به تنگه دوم که رسیدیم. زیر آفتاب داغ پیاده روی کرده بودیم و به همین دلیل بدنمان دوباره گرم شده بود اما باز باید پاهایمان را به آب می زدیم و روز از نو و روزی از نو.
اما این بار تقریبا آسان تر از بار اول بود.
طول مسیر تنگه ی سا ۸۰۰ متر بود و پیمایش آن بییشتر از تنگه ی اول طول کشید اما در انتهایش آبشاری زیبا وجود داشت که ارزش انرژی گذاشتن را داشت.
در مسیر تنگه دوم ، از یک جایی به بعد صدای جریان شدید آب به گوش می رسد ، صدای آبشار تنگه واشی.
سرچشمه ی آب آن از کوه دیلار است در شمال شرقی #فیروزکوه و در انتهای تنگه قرار گرفته است.
بلافاصله بعد از دیدنش خستگیمان در رفت و خوشحال بودیم که مسیر را تا انتها آمده ایم.
مردم هر گوشه در حال خنده بودند ، عده ای بر روی سنگ ها نشسته بودند و عده ای دیگر دو دل بودند که زیر آب یخ آبشار بروند یا نه.
هر از چندگاهی صدای خنده و دست زدن نیز می آمد ، برای کسی که دل به آبشار زده بود و سراپا خیس زیر آن ایستاده بود.
اگر ماجراجو می بودیم که نبودیم ، راهی برای دسترسی به پشت آبشار وجود داشت ، که برای رسیدن به آن باید وارد حوضچه ی پایین آبشار می شدیم و این یعنی تا کمر فرو می رفتیم در آب یخ.
ارتفاع آبشار ۱۵ متر است و حوضچه ی آن ۵۰ متر مربع مساحت و بیش از ۱ متر عمق دارد.
در مسیر بازگشت، بعضی از مردم بعد از اینکه از تنگه دوم گذر کرده بودند ، تصمیم گرفته بودند تا کمی در دشت ساواشی استراحت کنند، آبی بنوشند و کمی دراز کشیده تا بدنشان آرام شود ، البته نه خیلی آرام ، زیرا راه بازگشت باقی مانده بود.
بیشتر افراد در راه بازگشت در آب می افتند و یا دچار حادثه می شوند و این به خاطر خستگی و عجله برای زودتر رسیدن به ماشین است.
می گویند دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است ، راه خطرناک است بنابر این دستان همدیگر را گرفته و با احتیاط بیشتری قدم برداشتیم.
نکته ای که توجه ما را جلب کرد پاکیزه بودن محیط و جمع آوری شدن زباله ها بود.

سفرنامه #آلاشت| بخش سوم| تنگه واشی| نکات قابل توجه
سواری، بله !
شما می توانید یک اسب اجاره کنید که یا سوار بر آن از آب بگذرید و یا وسایلتان را بر پشت آن بگذارید.
قیمت اجاره اسب هم از ۱۰ تا ۵۰ هزار تومان است ، بسته به مسافت و زمانی که طی می کنید و البته انصاف صاحب اسب.
اگر پیاده بودید و دیدید که اسب با صاحب آن درحال عبور از رودخانه هستند ، سعی کنید تا جایی که ممکن است خودتان را به دیواره ها بچسبانید و از ایجاد حرکت ناگهانی و یا صدای بلند خودداری کنید تا هم حیوان زبان بسته نترسد و هم خودتان آسیبی نبینید.
از مشخصات تنگه ساواشی و علت شکل گیری آن می شود گفت
با توجه به فاصله ی کمی که در بین صخره های عظیم و بلند دو تنگه وجود دارد ، بسیاری از زمین شناسان دلیل شکل گیری تنگه واشی را ناشی از ایجاد یک گسل در این منطقه می دانند.
ارتفاع دیواره های تنگه به ۱۰۰ متر هم می رسد و در بعضی تقاط به ناگاه ارتفاع آب با توجه به بستر رودخانه بیشتر و یا کمتر می شود.
ساواشی در زبان آذری به معنای برخورد و تلاقی است و گمان می رود که به علت کم بودن فاصله ی دیواره ها و برخورد افراد به هنگام عبور از میان آن ها این نام بر تنگه گذاشته شده است.
نکات زیر را هم در مورد تنگه واشی فراموش نکنید.
تقریبا تمام فصول جز زمستان می توان از تنگه بازدید کرد ، اما به علت سرد بودن آب تنگه ، خنک بودن هوا و آفتاب گیر نبودن مسیر ، بهترین زمان سفر به این طبیعت زیبا فصل تابستان و به خصوص مرداد ماه است.
اگر می خواهید در آرامش مسیر را طی کرده و از صدای باد و آب درون تنگه لذت ببرید ، به شما وسط هفته را برای بازدید پیشنهاد می کنیم.
‌اما اگر به دنبال هیجان هستید و می خواهید در طول مسیر شاد باشید و بخندید بنابر این شلوغی های بازدید در آخر هفته برایتان مناسب و دلچسب خواهد بود.
وسایل زیادی با خود به داخل تنگه نیاورید زیرا تعادل شما را به هنگام قدم زدن در رودخانه بهم می زند و همین طور باعث خستگی شما می شود.
پوشیدن کفش ورزشی مناسب را برای عبور از تنگه به شما پپیشنهاد می کنیم گرچه تعدادی صندل های ورزشی و یا دمپایی های روبسته ای که نزدیک ورودی تنگه فروخته می شود را به پا می کنند.
اگر کودک شما زیر هفت سال سن دارد به هیچ وجه او را همراه خود نیاورید.
هم خطرناک است و هم این مسیر طولانی از میان آب سرد برای آن ها غیر قابل تحمل خواهد بود.
یک دست لباس اضافی ، لباس گرم ، جعبه ی کوچکی از کمک های اولیه و دوربین عکاسی فراموش نشود.
حتما آب معدنی به همراه داشته باشید.
و اما آخرین و مهم ترین نکته ، کیسه زباله به همراه داشته باشید تا زباله های خودتان را در آن جمع آوری کنید.

سفرنامه #آلاشت| روز آخر| بخش آخر| دوباره تهران
تنگه واشی را با تمام هیجان ها و خستگی هایش به قصد بازگشت به تهران ترک کردیم.
تهران پایانیست برای تمام سفرهایمان.
به نوعی بازگشت همه ی پایتخت نشینان به سوی تهران است.
دوباره هوای آلوده و شلوغی و ترافیک و آلودگی صوتی و...
اما من با تمام این ها تهران را از صمیم قلب دوست می دارم.
با دیدن دوباره تهران و برج میلادش نفس راحتی کشیدیم از پایان خوش یک سفر کوتاه و به یاد ماندنی.
برای تهرانی ها:
اخر هفته ها، خود تهران نیز مکان های خوبی برای دیدن دارد.
مکان های زیر را اگر تا حالا ندیدید در گوشه ذهنتان یادداشت کنید و دیدنشان را در فرصت های مناسب از دست ندهید.
پارک ژوراسیک تهران، پل طبیعت، بام تهران، کاخ ثابت پاسال، روستای وردیج، باغ موزه هنر ایرانی، باغ پرندگان، عمارت مسعودیه، باغ گیاه شناسی ملی ایران، برج میلاد، بازار بزرگ تهران، کاخ موزه سعدآباد، کاخ گلستان، کاخ سفید، بوستان نهج البلاغه، بوستان آب و آتش، پارک بازیاقت، ساختمان مجلس ملی ایران، خانه قوام السلطنه، نمایشگاه هوایی تهران، شهرک سینمایی غزالی، خانه امین السلطان، موزه سینمای ایران، پارک ملت و...
همچنین اگر علاقه به عکاسی دارید و دوربین مناسبی هم دارید می توانید در این مکان ها سوژه ها و تصویرهای خوبی را به ثبت برسانید.
اگر هم علاقه به عکاسی ندارید از بازدید مکان ها قطعا لذت خواهید برد.
به امید روزی که آخر هفته هایمان را به گردش و عکاسی سپری کنیم. چرا که با این کار شاد و سرحال هفته خود را آغاز خواهیم کرد.

سفرنامه #آلاشت| فردای روز آخر| جمع بندی
آلاشت ییلاقی خوش آب و هوا به ویژه در فصول گرم سال است.
همه ساله مسافران و گردشگران زیادی در بهار و تابستان به این منطقه سفر می کنند تا با طبیعت و مناطق بکر آن آشنا شوند.
مردم آلاشت بسیار مهربان و سخت کوش هستند.




موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۵/۲۶
سید پارسا پیش بین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی